علامه محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

علامه محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

علامه محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

استاد معظم
دکتر سید صائب هاشمی نسب «دام ظله»

 

دوره ممانعت از تدوین حدیث و داستان آن

ممانعت از نگارش و تدوین حدیث که از دوران خلفاء آغاز و تا دوران حکومت عمر بن عبدالعزیز (سال 99 هجری) ادامه یافت. از مسلّمات تاریخ حدیث است که هیچ پژوهش گری در آن تردید نمی کند. البته بحث از ممانعت از تدوین حدیث تنها به حوزه حدیث اهل تسنن مربوط می شود و حدیث شیعه هیج گاه چنین ممانعتی را نپذیرفته است.

سخن در این است که آیا این ممانعت در زمان پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم - نیز وجود داشته است ؟ و اگر پاسخ مثبت است چه عوامل و انگیزه هایی در آن نقش داشته است ؟ 

عموم حدیث پژوهان اهل سنت تلاش دارند این ممانعت را تا زمان پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم - توسعه دهند و با استناد به روایاتی از آن حضرت به این کار مشروعیت ببخشند. گروهی نیز به رغم پذیرش آغازگری ممانعت از دوران ابوبکر می کوشند آن را کاری از سر خیرخواهی و به سود مصالح اسلام و مسلمانان جلوه دهند، در حالی که واقعیت های تاریخی به خوبی نشان می دهد این کار ناشی از انگیزه های سیاسی بوده و از هر جهت به زیان اسلام تمام شده است. با صرف نظر از روایاتی که مخالفت با نگارش حدیث را به پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم - نسبت می دهد، نخستین نشانة آشکار مخالفت با کتابت حدیث از زبان عمر بن خطاب پدیدار شد. به استناد اسناد تاریخی مورد پذیرش عالمان فریقین، پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله و سلم - در آستانة رحلت در حالی که بزرگان صحابه و بنی هاشم در خانة ایشان گرد آمده بودند، فرمود: برای من کاغذ و قلمی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید. در این هنگام عمر گفت: بر پیامبر درد غلبه کرده است، قرآن نزد ماست و ما را بس است[1]. و بدین ترتیب با بر هم زدن مجلس و با شعار: حسبنا کتاب الله مانع نگارش حدیث از سوی آن حضرت شد. پس از شهادت پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم - ابوبکر در نخستین روزهای حکومت خود، احادیث گرد آورده از سخنان پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم - را از بین برد، آنگاه به صورت رسمی از مردم خواست تا احادیث پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم - را نقل نکنند. عایشه می گوید: پدرم پانصد حدیث از گفتار پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم - را جمع کرده بود، شبی خوابید، امّا آرام نداشت، من اندوهگین شدم و از ناآرامی اش پرسیدم، چون آفتاب بر آمد، گفت: دخترم احادیثی که نزد تو است بیاور، من احادیث را آوردم، او آتش خواست و آنها را سوزاند[2]. او در اقدامی دیگر خطاب به مردم گفت: شما از رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم - سخن ها گزارش می کنید و در آنها اختلاف می کنید، پس از شما اختلافها بیش تر خواهد شد. از رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم - چیزی نقل نکنید و اگر کسی از شما سؤال کرد، بگویید: بین ما و شما کتاب الهی است. حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانید[3]. بر اساس برخی از گزارش های تاریخی، عمر در آغاز می خواست به گردآوری روایات بپردازد و اصحاب پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم - نیز او را به این کار تشویق کردند، امّا به بهانه ای از این کار منصرف شد. عروه چنین نقل کرده است: عمر بن خطاب خواست تا سنن را بنگارد و در این کار با اصحاب پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم - مشورت کرد، آنان نیز او را به این کار تشویق کردند. عمر یک ماه در این کار به تأمل گذراند و از خداوند راهنمایی می خواست تا آن که یک روز خداوند عزم او را استوار ساخت و گفت: من می خواستم سنن را بنویسم، امّا به یاد اقوام پیش از شما افتادم که کتابی (درباره سنت پیامبرانشان) فراهم آورده و به آن رو آوردند و کتاب الهی را وا نهادند، سوگند به خدا که من کتاب خدا را هرگز به چیزی نمی آمیزم[4]. بدین ترتیب عمر نه تنها خود به گرد آوری روایات اقدام نکرد، بلکه از هر اقدامی برای کتابت و تدوین حدیث بسان ابوبکر جلوگیری نمود. او وقتی مطلع شد که احادیث، بسیار شده و گروهی به کتابت حدیث روی آورده اند، از آنان خواست تا نگاشته های حدیثی خود را بیاورند و دستور داد آنها را بسوزانند[5]. خطیب بغدادی می نویسد: به عمر بن خطاب گزارش دادند که در میان مردم کتاب ها و حدیث هایی فراهم آمده است. او این امر را ناخوش داشت و گفت: ای مردم به من گزارش رسیده که در میان شما کتاب هایی فراهم آمده است (بدانید که) استوارترین آنها محبوب ترینشان نزد خداوند است. همگان کتاب ها را نزد من آورند تا دربارة آنها اظهار نظر کنم، مردم گمان کردند که او می خواهد در آنها نگریسته و بر اساس معیار، چندگانگی و تعارض آنها را برطرف کند، اما هنگامی که کتاب ها را آوردند، همه را در آتش سوزاند[6]. عمر در این کار چنان مراقبت و پافشاری داشت که گاه بزرگانی از صحابه ؛ هم چون ابن مسعود، ابو درداء و ابو مسعود انصاری را به بهانة فراوانیِ نقل حدیث از پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم - به زندان افکند[7] و برخی دیگر را که در سایر شهرهای اسلامی به نشر حدیث اشتغال داشتند به مدینه فرا خواند و تا زنده بود اجازة خروج از مدینه را به آنان نداد. عبدالرحمان بن عوف می گوید:

برای ادامه‌ی مقاله به لینک زیر مراجعه فرمایید ⬇️

📌 دوره ممانعت از تدوین حدیث و داستان آن

شیخ محمد سبحانی

حدیث

ممانعت از نقل حدیث

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی