پایگاه اطلاع رسانی استاد معظم سید صائب هاشمی نسب «دام ظله»

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

پایگاه اطلاع رسانی استاد معظم سید صائب هاشمی نسب «دام ظله»

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

پایگاه اطلاع رسانی استاد معظم سید صائب هاشمی نسب «دام ظله»


۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حوزه علمیه» ثبت شده است

نقدی بر استشهاد آیت الله خوئی در مصباح الاصول: بررسی موثقه ابن بکیر و تأثیر سؤال سائل بر اطلاق جواب امام(علیه السلام)

 

برشی از تقریرات درس خارج اصول (قواعد فقهیه) استاد معظم هاشمی نسب«دام ظله»

 

آیت الله العظمی خوئی«رضوان الله تعالی علیه»، در اثر گرانقدر خود، مصباح الاصول، به نکته‌ای دقیق و بنیادین در مبحث اطلاق و تقیید اشاره می‌کنند و آن این است که سؤال سائل، به خودی خود، مانع از انعقاد اطلاق در جواب امام معصوم (علیه السلام) نمی‌شود. ایشان این مدعا را کاملاً متین و استوار می‌دانند. اما استشهادی که ایشان برای اثبات این مدعا به کار می‌برند، مورد بحث و مناقشه است. ایشان به موثقه ابن بکیر استناد می‌کنند و استدلال می‌نمایند که فقهاء، با وجود اینکه سؤال در این موثقه در خصوص لباسی از پوست روباه، قاقم و سنجاب بوده است، به اطلاق جواب امام تمسک کرده‌اند و آن را محدود به همان موارد خاص ندانسته‌اند. ایشان بیان می‌کنند که اگر سؤال، موجب تقیید جواب می‌شد، فقهاء نمی‌توانستند از عبارت "ما حرم علیک اکله فالصلاة فی کل شیء منه فاسد" در مواردی غیر از پوست حیوانات مذکور، مانند سایر حیوانات حرام گوشت، استفاده کنند.

در این مقاله، ضمن احترام به مقام شامخ آیت الله خوئی، به نقد استشهاد ایشان به موثقه ابن بکیر می‌پردازیم و نشان می‌دهیم که این موثقه نمی‌تواند شاهد مناسبی برای اثبات مدعای ایشان باشد. سپس، با تأکید بر درستی اصل مدعای آیت الله خوئی مبنی بر عدم تقیید اطلاق به واسطه سؤال سائل، دلایل دیگری برای اثبات این مدعا ارائه خواهیم داد.

اشکال بر استشهاد به موثقه ابن بکیر:

نکته اساسی که استشهاد آیت الله خوئی را با اشکال مواجه می‌کند، این است که در موثقه ابن بکیر، امام معصوم (علیه السلام) مستقیماً به سؤال ابن بکیر پاسخ نداده‌اند. بلکه، امام (علیه السلام) کتابی را ارائه می‌دهند که ادعا می‌شود املاء رسول الله (صلی الله علیه و آله) است. در آن کتاب، حکم کلی و عامی بیان شده است: "الصلاة فی وبر کل شیء حرام اکله فالصلاة فی وبره و شعره و جلده و بوله و روثه و الوانه و کل شیء منه فاسد."

این عبارت، به خودی خود، مسبوق به هیچ سؤالی نیست. یعنی، حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) این حکم را به صورت مستقل و بدون در نظر گرفتن سؤال خاصی بیان فرموده‌اند. بنابراین، نمی‌توان ادعا کرد که فقهاء در تمسک به اطلاق این روایت، در واقع به اطلاق جواب امام معصوم (علیه السلام) تمسک کرده‌اند که با سؤال خاصی مقید نشده باشد. بلکه، فقهاء به اطلاق حدیث نبوی تمسک کرده‌اند که اساساً مستقل از سؤال سائل بوده است.

به عبارت دیگر، در موثقه ابن بکیر، دو مرحله وجود دارد:

1.  مرحله سؤال: ابن بکیر از امام (علیه السلام) در مورد حکم نماز در لباسی از پوست حیوانات خاص (روباه، قاقم، سنجاب) سؤال می‌کند.

2.  مرحله جواب: امام (علیه السلام) به این سؤال پاسخ مستقیم نمی‌دهند، بلکه حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را ارائه می‌دهند که به صورت کلی، حکم نماز در هر چیزی از حیوان حرام گوشت را بیان می‌کند.

اشکال اینجاست که استشهاد آیت الله خوئی بر مرحله دوم (حدیث نبوی) متمرکز است، در حالی که بحث ایشان (تأثیر سؤال بر اطلاق جواب) مربوط به مرحله اول (سؤال ابن بکیر) است. حدیث نبوی، به دلیل عدم وجود سؤال پیشین، از موضوع بحث خارج است.

اثبات مدعای آیت الله خوئی با دلایل دیگر:

با وجود اشکال بر استشهاد به موثقه ابن بکیر، اصل مدعای آیت الله خوئی مبنی بر عدم تقیید اطلاق به واسطه سؤال سائل، کاملاً صحیح و مورد تأیید است. دلایل متعددی برای اثبات این مدعا وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1.  اصل ظهور کلام: اصل اولی در فهم کلام، این است که کلام به صورت مطلق و عام حمل شود، مگر اینکه قرینه‌ای قطعی بر تقیید یا تخصیص آن وجود داشته باشد. سؤال سائل، به خودی خود، نمی‌تواند قرینه‌ای قطعی بر تقیید اطلاق باشد. زیرا، ممکن است سائل به دلیل عدم آگاهی از حکم کلی، از مورد خاصی سؤال کند، اما این به معنای این نیست که حکم فقط به همان مورد خاص محدود می‌شود.

2.  مقاصد شریعت: شریعت اسلام، اهداف و مقاصد کلی و عامی دارد. احکام شرعی، به گونه‌ای وضع شده‌اند که این اهداف و مقاصد را محقق سازند. اگر سؤال سائل، به طور خودکار، موجب تقیید اطلاق احکام شود، این امر می‌تواند مانع از تحقق اهداف و مقاصد کلی شریعت شود.

3.  سیره متشرعه: سیره متشرعه، که به معنای رفتار و عملکرد مسلمانان در عمل به احکام شرعی است، نشان می‌دهد که آنان، غالباً، به اطلاق جواب ائمه معصومین (علیهم السلام) تمسک می‌کرده‌اند و سؤال سائل را موجب تقیید آن نمی‌دانسته‌اند، مگر اینکه قرائن دیگری بر تقیید وجود داشته باشد.

4.  مبنای عقلایی محاوره: در عرف عقلایی، هنگامی که شخصی از دیگری سؤالی می‌کند و او پاسخی می‌دهد، پاسخ او به صورت مطلق و عام حمل می‌شود، مگر اینکه قرینه‌ای بر تقیید آن وجود داشته باشد. سؤال سائل، به خودی خود، نمی‌تواند قرینه‌ای بر تقیید باشد.

در پایان، ضمن تأکید مجدد بر مقام علمی و فقاهت والای آیت الله العظمی خوئی، به این نتیجه می‌رسیم که استشهاد ایشان به موثقه ابن بکیر برای اثبات مدعای عدم تقیید اطلاق به واسطه سؤال سائل، با اشکال مواجه است. زیرا، در این موثقه، امام معصوم (علیه السلام) مستقیماً به سؤال ابن بکیر پاسخ نداده‌اند، بلکه حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را ارائه داده‌اند که مستقل از سؤال سائل بوده است. با این حال، اصل مدعای آیت الله خوئی کاملاً صحیح و مورد تأیید است و دلایل متعددی از جمله اصل ظهور کلام، مقاصد شریعت، سیره متشرعه و مبنای عقلایی محاوره، بر آن دلالت می‌کنند. به عبارت دیگر، سؤال سائل، به خودی خود، نمی‌تواند قرینه‌ای برای تقیید اطلاق جواب امام معصوم (علیه السلام) باشد، مگر اینکه قرائن دیگری بر تقیید وجود داشته باشد.

والحمد لله رب العالمین

شیخ محمد سبحانی

 

مسئله تقدم فضیلت وقت یا فضیلت جماعت، همواره یکی از مباحث مورد توجه فقها بوده است. این نوشتار به بررسی دقیق‌تر این مسئله، با تمرکز بر دیدگاه‌های مختلف مراجع تقلید و استدلال‌های ارائه شده، می‌پردازد. همان‌طور که در مقدمه بیان شد، در حالت عادی، اقامه نماز در وقت فضیلت آن، به ویژه در ابتدای وقت، امری مستحب و مورد تاکید است. اما در صورت وجود مانعی همچون امکان شرکت در نماز جماعت، این استحباب ممکن است دستخوش تغییر شود.

مروری بر مسئله:

مسئله اصلی این است که آیا می‌توان نماز را از ابتدای وقت فضیلت به تأخیر انداخت تا بتوان در نماز جماعت شرکت کرد، حتی اگر این تأخیر منجر به خروج از وقت فضیلت شود؟ به عبارت دیگر، آیا فضیلت نماز جماعت بر فضیلت اقامه نماز در اول وقت، غلبه دارد؟

دیدگاه صاحب عروة الوثقی:

صاحب عروة الوثقی، آیت الله سید محمدکاظم طباطبائی یزدی، در کتاب ارزشمند خود، عروة الوثقی، بیان می‌دارند که تأخیر نماز از ابتدای وقت به منظور شرکت در نماز جماعت یا حضور در مسجد، امری دارای فضیلت است، مشروط بر آنکه این تأخیر به حد افراط نرسد. به این معنا که تأخیر باید به گونه‌ای نباشد که وقت نماز به طور کلی در معرض خطر قرار گیرد.

اعتراض آیت الله حکیم:

آیت الله سید محسن حکیم، مرجع عالیقدر شیعیان، با دیدگاه صاحب عروه مخالفت کرده و استدلال می‌کنند که حتی اگر تأخیر نماز منجر به افراط (یعنی تأخیر زیاد و نزدیک شدن به انتهای وقت نماز) شود، باز هم ثواب عظیم نماز جماعت آنقدر بالاست که این تأخیر برای درک این ثواب، از اقامه نماز به صورت فرادی در وقت فضیلت، ارجحیت دارد. ایشان معتقدند فضیلت جماعت، خود جبران کننده تأخیر از وقت فضیلت است.

نظر آیت الله تبریزی:

مرحوم آیت الله شیخ جواد تبریزی، از فقهای برجسته معاصر، نیز دیدگاهی مشابه آیت الله حکیم دارند. ایشان برای بررسی دقیق‌تر موضوع، آن را به دو مقام تفکیک می‌کنند:

  • مقام اول: تأخیر نماز از آغاز وقت به منظور درک نماز جماعتی که قبل از فوت وقت فضیلت برگزار می‌شود: در این حالت، آیت الله تبریزی معتقدند که تأخیر برای درک نماز جماعت اولی است. ایشان استدلال می‌کنند که روایات متعددی بر فضیلت بسیار بالای نماز جماعت (به عنوان مثال، معادل بیست و پنج برابر نماز فرادی) دلالت دارند. در مقابل، در مورد نماز در ابتدای وقت، تنها به فضیلت آن اشاره شده است و تعابیر مشابهی در مورد برتری آن بر جماعت وجود ندارد.

  • مقام دوم: تأخیر نماز جماعت به حدی که منجر به فوت وقت فضیلت شود: در این حالت، آیت الله تبریزی به اشکالی که از سوی مرحوم آیت الله خویی (استاد خود) مطرح شده است، اشاره می‌کنند. آیت الله خویی استدلال می‌کنند که روایات مربوط به فضیلت نماز جماعت، عموماً به نماز جماعت‌هایی اشاره دارند که در وقت فضیلت خوانده می‌شوند. ایشان این سؤال را مطرح می‌کنند که آیا می‌توان فضیلت جماعت را به نمازی که خارج از وقت فضیلت اقامه می‌شود، تعمیم داد؟

با وجود این اشکال، آیت الله تبریزی نظر صاحب حدائق را نیز مورد بررسی قرار می‌دهند. صاحب حدائق معتقدند که تأخیر نماز به گونه‌ای که وقت فضیلت آن از دست برود، مصداق تضییع نماز است و باید همواره سعی کرد نماز را در وقت فضیلت اقامه کرد.

آیت الله تبریزی این نظر را رد کرده و بیان می‌دارند که اگر تأخیر نماز عصر به این معنا باشد که نماز جماعت در نزدیکی غروب آفتاب برگزار شود، باز هم قابل قبول است و تأخیر نماز برای درک جماعت، اشکالی ندارد. ایشان معتقدند که اگر شش هفتم وقت نماز (به عنوان مثال در نماز عصر) سپری شود، باز هم تأخیر برای درک جماعت مانعی ندارد. ایشان به روایتی استناد می‌کنند که تأخیر نماز را به تضییع وقت فضیلت مربوط می‌داند، نه به تضییع کل وقت نماز.

در نهایت، آیت الله تبریزی تأکید می‌کنند که حتی اگر تأخیر نماز منجر به افراط شود، باز هم بهتر است که صبر کرد تا نماز با جماعت خوانده شود، مگر اینکه این تأخیر به حدی برسد که عملاً تضییع نماز محسوب شود. ایشان این نظر را در مورد تأخیر نماز اول وقت برای درک فضیلت نماز در مسجد (به عنوان مثال، در مسجد الحرام یا مسجد النبی) نیز جاری می‌دانند.

دیدگاه استاد معظم هاشمی نسب (حفظه الله):

استاد معظم آقای هاشمی نسب، با احترام به دیدگاه‌های مراجع عظام تقلید، بیان می‌دارند که این مسئله برای ایشان خالی از اشکال نیست. ایشان نیز همانند مرحوم آیت الله خویی و آیت الله سیستانی، بر این باورند که فضیلت تأخیر نماز از وقت فضیلت برای درک نماز جماعت، برای ایشان به طور کامل ثابت نشده است. ایشان استدلال می‌کنند که روایاتی که می‌گویند "نماز جماعت معادل بیست و پنج نماز فرادی است"، به ذات نماز جماعت اشاره دارند و نمی‌توان به سادگی این فضیلت را به نماز جماعتی که در وقت فضیلت خوانده نمی‌شود، تعمیم داد. به عبارت دیگر، ممکن است این فضیلت مخصوص نماز جماعتی باشد که در وقت فضیلت اقامه می‌شود.

ایشان نتیجه می‌گیرند که در تزاحم بین نماز جماعت و وقت فضیلت، دلیل قاطعی بر استحباب درک جماعت، حتی اگر منجر به فوت وقت فضیلت شود، در دست نیست. با این حال، اگر قبل از فوت وقت فضیلت، نماز جماعت برگزار شود، تأخیر نماز برای شرکت در آن، اشکالی ندارد.

نتیجه‌گیری:

مسئله تزاحم بین وقت فضیلت و نماز جماعت، یک مسئله اختلافی بین فقها است. برخی از فقها، فضیلت جماعت را بر فضیلت وقت فضیلت ارجح می‌دانند، در حالی که برخی دیگر، به ویژه در صورتی که تأخیر منجر به خروج از وقت فضیلت شود، فضیلت وقت فضیلت را مقدم می‌شمارند. به نظر می‌رسد که در این مسئله، رجوع به احتیاط و عمل به فتوای مرجع تقلید شخصی، بهترین راهکار باشد. همچنین، توجه به نیت و انگیزه فرد در تأخیر نماز، نیز می‌تواند در تعیین حکم شرعی مؤثر باشد.

در نهایت، شایسته است مؤمنین، با در نظر گرفتن تمام جوانب و با مشورت با اهل علم و تقوا، در اینگونه موارد به بهترین وجه عمل نمایند تا از اجر و ثواب هر دو فضیلت (فضیلت وقت و فضیلت جماعت) بهره‌مند گردند.

📚 تقریرات درس خارج فقه (کتاب الصلاة) علامه محقق سید صائب هاشمی نسب «دام ظله»

شیخ محمد سبحانی

بررسی و تحلیل دیدگاه علامه مجلسی پیرامون بهترین راه شناخت راویان حدیث: رویکردی فراتر از علم رجال

برداشتی از دروس خارج فقه استاد معظم دکتر سید صائب هاشمی نسب «دام ظله»

علامه مجلسی، فقیه، محدث و عالم برجسته شیعه، در شرح حدیث «اعرفوا منازل الناس علی قدر روایتهم عنا» دیدگاهی نو و قابل تأملی را در مورد شناخت راویان حدیث ارائه می دهد. وی معتقد است که بررسی و تحلیل روایات نقل شده توسط هر راوی، روشی دقیق‌تر و مؤثرتر در شناخت جایگاه و وثاقت او نسبت به صرف مراجعه به کتب رجالی است. این مقاله به بررسی این دیدگاه، تحلیل جوانب مختلف آن، و ارائه پیشنهادات پیرامون به کارگیری آن در پژوهش های حدیثی معاصر می پردازد.

تفسیر و تبیین دیدگاه علامه مجلسی:

علامه مجلسی در عبارت خود به این نکته اساسی اشاره می کند که کتب رجالی، با وجود اهمیت انکارناپذیرشان، نمی توانند به طور کامل و جامع، تصویری دقیق از خصوصیات و ویژگی های هر راوی ارائه دهند. این محدودیت به دلایل مختلفی قابل توجیه است:

عمومیت و کلیت احکام رجالی: احکام رجالی غالباً مبتنی بر اطلاعات کلی و ظاهری از راوی هستند. ممکن است یک راوی در ظاهر موثق به نظر برسد، اما بررسی دقیق روایات او نشان دهنده ضعف در حافظه، اشتباه در نقل، یا حتی تعصب و گرایش های خاص باشد که بر صحت روایات او اثرگذار است.
تغییر شرایط و احوال راوی: ممکن است یک راوی در برهه ای از زمان فردی ثقه و مورد اعتماد بوده باشد، اما به مرور زمان و به دلیل تغییر شرایط زندگی، گرایش های فکری یا سیاسی، دچار انحراف شده باشد و روایات او تحت تاثیر این انحرافات قرار گرفته باشند. کتب رجالی معمولاً اطلاعات مربوط به این تغییرات را در بر ندارند.
محدودیت اطلاعات تاریخی: منابع تاریخی در مورد زندگی و احوال راویان حدیث، غالباً ناقص و پراکنده هستند. بسیاری از جنبه های زندگی راویان از دید مورخان پنهان مانده و در نتیجه، کتب رجالی نیز نمی توانند تصویری کامل از شخصیت آنها ارائه دهند.

در مقابل، علامه مجلسی معتقد است که بررسی روایات نقل شده توسط هر راوی، اطلاعات دقیق و ارزشمندی در مورد او ارائه می دهد. این اطلاعات می تواند شامل موارد زیر باشد:

دقت و ضبط راوی: بررسی روایات یک راوی می تواند نشان دهد که او تا چه حد در نقل روایات دقیق و امین بوده است. وجود اشتباهات فاحش، تناقضات آشکار، یا تحریف در روایات، می تواند نشان دهنده ضعف در حافظه یا دقت راوی باشد.
گرایش های فکری و اعتقادی راوی: محتوای روایات نقل شده توسط یک راوی می تواند نشان دهنده گرایش های فکری و اعتقادی او باشد. به عنوان مثال، راویانی که روایات زیادی در فضائل یک امام خاص نقل کرده اند، ممکن است دارای گرایش های غالیانه باشند.
میزان تقید راوی به تقیه: برخی از راویان به دلیل شرایط سیاسی و اجتماعی خاص، مجبور به تقیه بوده اند و روایات خود را به گونه ای بیان می کردند که با اعتقادات ظاهری حاکمان سازگار باشد. بررسی روایات این افراد می تواند نشان دهد که تا چه حد به تقیه پایبند بوده اند.
سطح علمی و فهم راوی: روایات نقل شده توسط یک راوی می تواند نشان دهنده سطح علمی و فهم او از مسائل دینی باشد. راویانی که روایات پیچیده و عمیق را نقل کرده اند، معمولاً از سطح علمی بالاتری برخوردار بوده اند.
اهمیت راوی به مسائل دینی: کثرت یا قلت روایات نقل شده توسط یک راوی می تواند نشان دهنده میزان اهمیت او به مسائل دینی و تلاش او برای نشر معارف اهل بیت (علیهم السلام) باشد.

 

مزایای رویکرد علامه مجلسی:

رویکرد علامه مجلسی در شناخت راویان حدیث، دارای مزایای متعددی است:

دقت بیشتر: این روش، با تکیه بر شواهد مستقیم و ملموس (یعنی روایات)، تصویر دقیق تری از راوی ارائه می دهد.
جامعیت: این روش، ابعاد مختلف شخصیتی و علمی راوی را در نظر می گیرد و به شناخت جامعی از او دست می یابد.
پویایی: این روش، امکان تشخیص تغییرات در احوال راوی را فراهم می کند و تصویری پویا از او ارائه می دهد.
تکمیل کننده علم رجال: این روش، به عنوان یک مکمل برای علم رجال عمل می کند و به محققان کمک می کند تا احکام رجالی را با دقت بیشتری تفسیر و اعمال کنند.

 

چالش ها و محدودیت های رویکرد علامه مجلسی:

با وجود مزایای فراوان، رویکرد علامه مجلسی با چالش ها و محدودیت هایی نیز روبرو است:

نیاز به تخصص و مهارت بالا: بررسی و تحلیل روایات نیازمند تخصص و مهارت بالایی در علوم حدیث، فقه، تاریخ و رجال است.
حجم زیاد کار: بررسی روایات یک راوی، به ویژه راویانی که روایات زیادی نقل کرده اند، می تواند زمان بر و طاقت فرسا باشد.
احتمال خطا در تفسیر: تفسیر روایات و استنباط نتایج از آنها، ممکن است با خطا همراه باشد.
عدم امکان استفاده در مورد همه راویان: در مورد برخی از راویان، تعداد روایات نقل شده بسیار کم است و امکان استفاده از این روش وجود ندارد.


پیشنهادات برای به کارگیری رویکرد علامه مجلسی در پژوهش های حدیثی معاصر:

با توجه به اهمیت و مزایای رویکرد علامه مجلسی، پیشنهاد می شود که این روش در پژوهش های حدیثی معاصر به طور گسترده تری مورد استفاده قرار گیرد:

آموزش روش شناسی: آموزش روش شناسی بررسی و تحلیل روایات، باید به عنوان یکی از دروس اصلی در حوزه های علمیه و دانشگاه ها تدریس شود.
تدوین نرم افزارهای تخصصی: نرم افزارهای تخصصی برای بررسی و تحلیل روایات، می تواند به محققان کمک کند تا این کار را با سرعت و دقت بیشتری انجام دهند.
انجام پروژه های تحقیقاتی: پروژه های تحقیقاتی متمرکز بر بررسی روایات راویان خاص، می تواند به شناخت دقیق تر آنها کمک کند.
ترویج فرهنگ تحقیق حدیثی: ترویج فرهنگ تحقیق حدیثی و ترغیب محققان به استفاده از رویکردهای نو و خلاقانه، می تواند به ارتقای سطح پژوهش های حدیثی کمک کند.

نتیجه گیری:

دیدگاه علامه مجلسی در مورد شناخت راویان حدیث، رویکردی نو و کارآمد است که می تواند به محققان کمک کند تا به شناخت دقیق تر و جامع تری از راویان حدیث دست یابند. با وجود چالش ها و محدودیت ها، این روش می تواند به عنوان یک مکمل ارزشمند برای علم رجال عمل کند و به ارتقای سطح پژوهش های حدیثی کمک کند. با آموزش روش شناسی، تدوین نرم افزارهای تخصصی، انجام پروژه های تحقیقاتی و ترویج فرهنگ تحقیق حدیثی، می توان این رویکرد را در پژوهش های حدیثی معاصر به طور گسترده تری مورد استفاده قرار داد.

شیخ محمد سبحانی

✍️استاد معظم دکتر سید صائب هاشمی نسب «دام ظله»

حوزه علمیه به عنوان متولی علوم دینی و معارف الهی در جهان تشیع، همواره نقشی اساس‌گذار و حیاتی در تولید علم و دانش ایفا کرده است. با این حال، چالش‌ها و تغییرات متعدد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در سال‌های اخیر، به وضوح در کیفیت و عمق دروس اجتهادی تأثیر گذاشته است. بنابراین، موضوع سقوط کیفیت آموزش دروس اجتهادی و کمبود توجه به اصول و مبانی علمی در این عرصه، نیازمند دقت نظر و تحلیل دقیق می‌باشد.

اولین نکته‌ای که مستلزم تأمل و بررسی است، روند کاهش جدیت و تمرکز در برنامه‌های آموزشی حوزه‌ها می‌باشد. در گذشته‌ای نه‌چندان دور، طلاب پس از سال‌ها تحصیل و تفقه در مباحث فقه و اصول، به درک عمیقی از متون فقهی و اصولی می‌رسیدند. این فرایند آموزشی، به‌ویژه در حضور اساتید برجسته و صاحب‌نظر، باعث می‌شد تا دانش‌آموختگان، بتوانند فتاوا و نظرات علمی مستحکمی ارائه دهند. اما در شرایط کنونی، بسیاری از چهره‌های علمی با عجله و بدون کسب هیچ‌گونه درک عمیق و کافی از مبانی اجتهادی، اقدام به نشر نظریات خود می‌کنند. این روند نه تنها به سست شدن بنای اجتهاد منجر می‌شود، بلکه تهدیدی بر پایبندی به اصول و مبانی فقهی نیز به حساب می‌آید.

دومین نکته‌ای که حائز اهمیت است، کسر دانش و تجربه علمی در میان برخی از افراد مدعی اجتهاد و فقاهت است. بر اساس مشاهدات موجود، عده‌ای از این افراد بدون آنکه زمان و انرژی کافی را در فصول درسی و مباحث تخصصی صرف کنند، خود را به‌عنوان الگوهایی در حوزه اجتهادی حوزات علمیه معرفی می‌نمایند. چنین وضعیتی نشان‌دهنده ضعف در پایبندی به سنن علمی و پژوهشی در حوزه علمیه است و می‌تواند به تولید فتاوای نادرست و بی‌اساس منجر شود.

سومین نکته‌ای که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت، تغییرات فرهنگی و فضای فکری جامعه است. در گذشته، حوزه‌های علمیه با تبادل تضارب آرا و نقدهای عمیق علمی، سعی در ایجاد همبستگی و انسجام علمی داشتند. اما با تأثیر روزافزون رسانه‌ها و فضای مجازی، امروز افراد زیادی بدون تأمل در مبانی علمی به تحلیل و تبیین مسائل اجتهادی می‌پردازند. این وضعیت می‌تواند به کاهش اعتماد عمومی به علمای حقیقی و مراجع تقلید و زوال اعتقادات دینی منجر شود.

از سوی دیگر، ضرورت بازنگری و تجدیدنظر در روش‌های آموزشی و فرهنگی حوزه علمیه بیش از پیش حس می‌شود. در این زمینه، زعمای حوزه علمیه و اساتید آن، باید به تقویت ارتباط علمی میان طلاب و مجتهدان، با استفاده از شیوه‌های نوین تدریس و پژوهش اقدام نمایند. برگزاری دوره‌های آموزشی مستمر و کارگاه‌های علمی بر پایه سنت دیرینه حوزه علمیه، می‌تواند به تسهیل فرایند یادگیری و ترمیم آسیب‌های موجود در سیستم آموزشی کمک کند.

در انتها، بی‌توجهی به اصول و مبانی اجتهادی در حوزه‌های علمیه نه تنها مغایر با رسالت اصلی این نهادهاست، بلکه نگرانی‌هایی جدی در مورد بی‌اعتمادی عمومی به نظام شناختی دین و فقه را به دنبال دارد. لذا بازنگری در فلسفه‌ها و روش‌های آموزش حوزه‌های علمیه به‌عنوان یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر، نیازمند توجه جدی و عمل موثر است تا از بروز خائنانی به اصول علم اجتهادی جلوگیری شود و ارزش‌های حوزوی بار دیگر در کنار مکتب‌های برجسته علمای گذشته، همچون شیخ طوسی و شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیهم زنده بماند.

شیخ محمد سبحانی

غایة الوصول فی شرح الاصول: میراثی گران‌سنگ از آراء فقهای معاصر


مقدمه
کتاب «غایة الوصول» تألیف استاد معظم سید صائب هاشمی نسب، یکی از مهم‌ترین منابع در حوزه علم اصول فقه به شمار می‌رود که ضمن جامعیت، به تبیین نظرات فقهای معاصر پرداخته و ابعاد مختلف اصول فقه اسلامی را پوشش می‌دهد. علم اصول فقه، به مثابه بنیانی برای فهم فقه اسلامی، نقش اساسی در تطبیق احکام شرعی با شرایط مختلف زمان و مکان ایفا می‌کند و ضرورت آن در آموزش و تربیت فقها و طلاب علم بر هیچ‌کس پوشیده نیست. استاد هاشمی نسب، به عنوان یک مجتهد و محقق، توانسته است در این کتاب، آراء و نظرات فقهای تأثیرگذاری چون مرجع اعلی آیت‌الله العظمی سیستانی «ادام الله ظله الشریف» را به‌خوبی به تصویر بکشد و با شیوه‌ای جدید، مطالب علمی را در معرض دید علاقمندان قرار دهد.

اهمیت و جایگاه کتاب غایة الوصول
کتاب «غایة الوصول» به واقع یک مرجع جامع و کامل در مباحث اصول فقه است. این کتاب نه فقط مباحث را از زوایای مختلف بررسی می‌کند، بلکه به عنوان یک پل ارتباطی بین آراء مختلف فقها فعالیت می‌کند. اثرگذار بودن این کتاب به ویژه در تبیین نظرات آیت‌الله سیستانی و بهره‌گیری از آراء ایشان، موجب می‌شود که پژوهشگران و طلاب علم امروز به منابعی متصل شوند که به‌طور مستقیم بر روی تحولات علمی و فقهی جامعه تأثیر داشته‌اند. 
استاد هاشمی نسب، با شناخت عمیق و وسیعی که از علم اصول فقه دارد، توانسته است در این کتاب ضمن تلفیق آراء فقهای معاصر، بین فقه سنتی و فقه نوین جالی به وجود آورد. در حقیقت، «غایة الوصول» به نوعی تجلی‌بخش تحولات نظری در حوزه علمیه است که بی‌تردید تأثیراتش در آینده نه تنها بر روی طلاب بلکه بر روی متدولوژی‌های پژوهشی در اصول فقه نیز محسوس خواهد بود.

ارتباط کتاب با آراء آیت‌الله سیستانی
در کتاب «غایة الوصول»، استاد هاشمی نسب دو نوع روش را برای بهره‌گیری از آراء آیت‌الله سیستانی به کار برده است. نخست، اتصال ایشان به آیت‌الله العظمی خوئی و دوم، بهره‌گیری مستقیم از آراء آیت‌الله العظمی شیخ حسین حلی(که ایشان از اعضای هیئت استفتاء میرزای نائینی بوده اند).
استاد هاشمی نسب با تسلط بر این منابع و با توجه به شرایط زمانی و اجتماعی، توانسته است ابعاد و زوایای مختلف نظریات آیت‌الله سیستانی را مورد بررسی قرار دهد و از آن‌ها در مسیر تدوین این کتاب الهام بگیرد.
در این راستا، تحلیل تأثیر این دو منبع بر آراء استاد هاشمی نسب و انعکاس آن در «غایة الوصول» غیرقابل انکار است. نقاط قوت و نوآوری‌های کتاب در تبیین آراء آیت‌الله سیستانی، ضمن غنی‌سازی مباحث اصول فقه، فرصت‌هایی را برای پژوهشگران فراهم می‌آورد تا با استفاده از این منابع به شناخت عمیق‌تری از اصول فقه دست یابند.

تلفیق آراء فقهاء در غایة الوصول
یکی از ویژگی‌های بارز کتاب «غایة الوصول»، چگونگی تلفیق آراء فقهای مختلف در آن است. استادهاشمی نسب با بهره‌گیری از نظرات گوناگون و تلفیق آن‌ها، توانسته است مباحث اصول فقه را در یک قالب جامع و منسجم تنظیم کند. این امر نه تنها به غنی‌سازی محتوا کمک کرده، بلکه نقش مهمی در تحریک تفکر خلاق و انقلابی در طلاب و پژوهشگران ایفا کرده است.
تلفیق آراء مختلف در کتاب، بدین معناست که خواننده نه تنها با نظرات واحد مواجه نمی‌شود، بلکه به درک عمیق‌تری از تفاوت‌ها و شباهت‌های مباحث اصول فقه دست می‌یابد. این مسئله به روشن‌تر شدن جایگاه فقه و اصول فقه در نظام اسلامی و تربیت فقهای خلاق و نوآور منجر خواهد شد.

تأثیر کتاب بر تحولات علمی در حوزه علمیه
کتاب «غایة الوصول» تأثیر شگرفی بر پژوهش‌های علمی در حوزه اصول فقه داشته است. این کتاب، به عنوان یک منبع معتبر، تلاش می‌کند تا بر روند آموزش و تحقیق درباره اصول فقه به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم تأثیر بگذارد. همچنین، نقش آن در تربیت طلاب و پژوهشگران نیز حائز اهمیت است، زیرا با ایجاد یک چارچوب علمی محکم، به اصلاح روش‌ها و نگرش‌های نقادی در حوزه علمیه کمک می‌کند و امکان دخیل کردن تازگی‌ها و نوآوری‌ها را در پژوهش‌های علمی فراهم می‌آورد.
آینده پژوهی در حوزه علمیه نشان می‌دهد که تأثیر بلندمدت کتاب «غایة الوصول» بر کیفیت آموزش و پژوهش در اصول فقه می‌تواند به گسترش دامنه فقه و اصول آن کمک کند و زمینه‌ساز تحولات جدیدی در این عرصه باشد.
در پایان، به‌روشنی می‌توان گفت که کتاب «غایة الوصول» تألیف علامه محقق هاشمی نسب، نه‌تنها یک منبع علمی، بلکه یک میراث گران‌سنگ از آراء فقهای معاصر است که به نمایندگی از نظرات مختلف در اصول فقه، به تبیین و تشریح مباحث می‌پردازد. اهمیت این کتاب برای پژوهشگران و طلاب در فهم بهتر مباحث اصول فقه و آراء فقها غیرقابل انکار است.
همچنین، لازم است تأکید شود که مطالعه و بهره‌گیری از این کتاب به عنوان یک منبع ارزشمند، می‌تواند به تقویت دانش و مهارت‌های علمی طلاب و پژوهشگران کمک شایانی نماید و به درک عمیق‌تری از مباحث اصول فقه و فقه اسلامی منجر شود. در نتیجه، تبدیل «غایة الوصول» به یک مرجع اصلی در تحصیلات علمیه و آموزش اصول فقه، یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد.
 

شیخ محمد سبحانی


🔻روانشناسی و جامعه شناسی در ادبیات فقهِ فردی و اجتماعی؛

✍️ استاد معظم دکتر سید صائب هاشمی نسب
(روانشناس، مجتهد، مدرس دروس خارج حوزه علمیه قم)

در عصر حاضر، تحولات شگرفی در زمینه‌های روانشناسی و جامعه‌شناسی به وقوع پیوسته است که نیاز به بررسی و تحلیل در قالب ادبیات فقه فردی و اجتماعی را بیش از پیش ضروری می‌سازد. انسان معاصر با چالش‌ها و پیچیدگی‌های جدیدی روبه‌رو است که نمی‌توان آن‌ها را صرفاً از منظر دینی و دستوری مورد ارزیابی قرار داد. این مسأله به‌خصوص در زمینه‌های اعتقادی و باطنی مطرح می‌شود که گاهی اوقات نمی‌توانند پاسخگوی نیازهای واقعی و پیچیده‌ی روحی و اجتماعی افراد باشند.

روانشناسی به‌عنوان علمی که به مطالعه رفتار و فرآیندهای ذهنی انسان می‌پردازد، می‌تواند به‌عنوان یک ابزار کلیدی در فهم بهتر انسان و جامعه‌ی معاصر در نظر گرفته شود. از سوی دیگر، جامعه شناسی نیز با بررسی ساختارها و روابط اجتماعی به ما کمک می‌کند تا درک عمیق‌تری از وضع موجود و چالش‌های اجتماعی پیدا کنیم. این دو علم، با داشتن چهارچوب‌های نظری و تجارب عینی، می‌توانند در ادبیات فقه فردی و اجتماعی بکار گرفته شوند و مفاهیم مذهبی و دینی را در قالبی تازه و نوین ارائه دهند.

با توجه به جامعه‌ای که به‌سرعت در حال تغییر و تحول است، اذهان افراد به سمت سؤالات عمیق‌تری در حوزه‌هایی چون معنا، هدف زندگی و ارتباطات انسانی سوق پیدا کرده است. در چنین شرایطی، تکیه صرف بر دستورات دینی و اعتقادات باطنی نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای روحی و روانی افراد باشد. در واقع، افراد معاصر به‌دلیل تغییرات سریع فرهنگی و اجتماعی، ممکن است خود را از چهارچوب‌های سنتی دینی دور احساس کنند و بیشتر به دنبال پاسخ‌های منطقی و علمی باشند. در این زمینه، اندک افرادی که همچنان به اصول فقهی سنتی پایبند(۱) مانده‌اند نیز، دغدغه‌های خاص خود را دارند و ممکن است به دنبال تبیین مفاهیم معنوی در چارچوب زندگی روزمره خود باشند.
از منظر جامعه‌شناختی، ساختارهای اجتماعی و نهادها نیز با چالش‌های جدیدی مواجه هستند. خانواده، آموزش و پرورش، و رسانه‌ها به‌عنوان نهادهای کلیدی، نقش مهمی در شکل‌گیری ذهنیت‌ها و رفتارهای فردی و جمعی ایفا می‌کنند. در واقع، این نهادها می‌توانند هم به‌عنوان منابعی برای پشتیبانی از فردیت و هم به‌عنوان عواملی برای محدودیت‌های اجتماعی عمل کنند. فرآیندهای جامعه‌شناختی مانند گروه‌سازی، هنجارها و ارزش‌های اجتماعی، تأثیر عمیقی بر روی ادبیات فقه فردی و اجتماعی دارند و می‌توانند موجب تحولات جدیدی در فهم دین و معنای زندگی شوند.

در این راستا، تأکید بر تعامل میان روانشناسی و جامعه‌شناسی با فقه فردی و اجتماعی، می‌تواند به ارائه راهکارهای بهتری در مواجهه با چالش‌های کنونی منجر شود. برای نمونه، می‌توان با استفاده از مباحث روانشناسی، به تحلیل فرآیندهای تصمیم‌گیری فردی در قالب فقهی پرداخت و با ارائه مشاوره‌های روانشناختی مبتنی بر اصول اسلامی، کیفیت زندگی را بهبود بخشید. همچنین، بررسی‌های جامعه‌شناختی در ارتباط با تغییرات اجتماعی، می‌توانند به فهم بهتری از اثرات این تغییرات بر روی نهادهای دینی و ادبیات فقهی منجر شوند.

به‌طور کلی، اگرچه برخی افراد هنوز به اصول و قواعد دین به‌عنوان مبنای زندگی خود پایبندند، اما اکثریت مردم به‌دلیل تجربیات جدید و تغییرات اجتماعی به‌سوی رویکردهای متنوع و علوم انسانی سوق یافته‌اند. برای مقابله با این چالش‌ها، لازم است که فقه فردی و اجتماعی نه‌تنها به مباحث سنتی پایبند باشد، بلکه بر اصول علمی و روانشناختی نیز تأکید ورزد. بدین ترتیب، فقه می‌تواند به‌عنوان یک مبنا برای پاسخ به سؤالات پیچیده انسانی و اجتماعی عمل کند و به‌جای انزوا و فاصله‌گذاری، زمینه‌های گفت‌وگو و تعاملات سازنده را فراهم می‌آورد.

در پایان، می‌توان گفت که ادبیات فقه فردی و اجتماعی نیازمند یک رویکرد نوین است که با بهره‌گیری از مباحث روانشناختی و جامعه‌شناختی، به فهم عمق‌تری از انسان و جامعه امروز دست یابیم. این تعامل می‌تواند موجب ایجاد راهکارهای مؤثری برای مسائل روزمره انسانی شد و سبب ارتقاء کیفیت زندگی فردی و اجتماعی گردد. بدین‌سان، روانشناسی و جامعه‌شناسی به‌عنوان دو علم کلیدی، می‌توانند در بازتعریف دین، معنویت و اخلاق در دنیای معاصر نقش بسزایی ایفا کنند.


(1)  پی نوشت:

در توضیح این نکته، لازم است به چندین مفهوم مهم توجه شود. ابتدا، باید اذعان کرد که پایبندی اندک برخی افراد به اصول فقهی سنتی به معنای نادیده گرفتن ارزش‌ها و مبانی نهادینه شده در اعتقادات دینی نیست، بلکه نمایانگر نوعی عدم برخورداری از عمق در درک و بهره‌برداری از مفاهیم دینی است. این افراد ممکن است در ترویج و تبلیغ دین، به روش‌های سنتی متکی باشند که در زمان خود کارآیی داشته‌اند، اما در شرایط امروز نیازمند بازنگری و نقد بیشتری هستند.

ثانیاً، اهمیت دارد که توجه کنیم این رویکرد سطحی به دین ممکن است منجر به عدم توانایی در مواجهه با چالش‌های جدید فرهنگی و اجتماعی شود. در این صورت، ناقص بودن دانش دینی می‌تواند از شدت اثرگذاری آن‌ها بر جامعه بکاهد و به نوعی نسل جدید را از مبانی ارزشمند دین دور کند. به همین دلیل، تشویق به تحقیق و تفحص در مباحث دینی و فراهم‌آوری زمینه‌های آموزشی مناسب، ضروری به نظر می‌رسد.

در نهایت، تأکید بر اینکه پایبندی به اصول و مبانی سنتی دین نباید به عنوان یک اشکال تلقی شود، بلکه باید به عنوان فرصتی برای ارتقا و تزکیه درک دین و مصالح آن مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین، ایجاد فضای گفت‌وگو و نقد سازنده برای بررسی و بازنگری رویکردهای دینی از اهمیت بالایی برخوردار است.

 

 


#روانشناس
#روانشناسی_اجتماعی 
#جامعه
#زندگی
#حوزه_علمیه
#اجتهاد_اجتماعی
#نواندیشی 
#علامه_محقق_دکتر_هاشمی_نسب

شیخ محمد سبحانی

اشارات علامه محقق هاشمی نسب «دام ظله»

در نظام‌های سیاسی و اجتماعی که به نوعی تحت تأثیر عقاید مذهبی هستند، مراجع تقلید و مجتهدین عظام نقش بسزایی در هدایت افکار عمومی و تبیین مسائل دینی ایفا می‌کنند. اما در عین حال، باید به این نکته مهم توجه داشت که پاسخگویی به استفتائاتی که از سوی احزاب و گروه‌های خاص و غالباً با اهداف خاص صورت می‌گیرد، نه تنها شایستگی لازم را ندارد، بلکه ممکن است مخاطراتی را نیز به همراه داشته باشد.

در مواردی مشاهده می‌شود که برخی از گروه‌ها و احزاب با استفاده از مراجع تقلید و نظرات آن‌ها سعی در پیشبرد اهداف خود دارند. این مسئله به طور خاص در موضوعاتی نظیر "اینترنت پر سرعت"، "اف ای تی اف" (FATF)، "ورود بانوان به ورزشگاه‌ها" و "دوچرخه‌سواری زنان" نمایان می‌شود. در واقع، این قبیل موضوعات، به ظاهر مسائل اجتماعی و فرهنگی هستند، اما در عمق خود، می‌توانند به عنوان تله‌ای برای سرکوب اندیشه‌های غیر همسو با نگرش‌های خاص محسوب شوند. 

این که مراجع و مجتهدین در این زمینه‌ها به سؤالاتی پاسخ دهند که عمدتاً از سوی احزاب و گروه‌های خاص مطرح می‌شود، می‌تواند به نوعی موجب کاهش استقلال فکری و تفکر انتقادی در جامعه شود. از این رو، تعجیل در پاسخگویی به چنین استفتائاتی واقعاً از شئون مراجع و مجتهدین بدور است. این امر می‌تواند بر اعتبار علمی و دینی مراجع نیز تأثیر منفی بگذارد و باعث شود که افکار عمومی به آن‌ها به عنوان ابزاری در دست سیاستمداران نگاه کنند.

در مقام عمل، مراجع و مجتهدین باید به پاسداری از اصول و مبانی دین اسلام توجه کنند و در عین حال از وارد شدن به حادترین مسائل سیاسی و اجتماعی متداول بر حذر باشند. از آنجا که فقه و استنباط احکام دینی باید منطقی و بر اساس نصوص اسلامی و شواهد درست انجام شود، پرداختن به موضوعاتی که غالباً با انگیزه‌های سیاسی شکل می‌گیرند، هیچگونه وجاهتی ندارد. 

در واقع، وظیفه اصلی مراجع و مجتهدین تنها در تبیین و ترسیم مسائل دینی و اجتماعی بر پایه شریعت اسلامی خلاصه می‌شود و نباید فراموش کرد که آنان همچنین در مقام راهبری ملتی مسلمان قرار دارند. بنابراین، هرگونه اقدامی که به نوعی موجب انحراف از این مسیر می‌شود، نه تنها به اعتبار آن‌ها آسیب می‌زند، بلکه به صورت کلی به جایگاه دین در جامعه لطمه می‌زند.

در پایان، ضروری است که هم مراجع و هم عموم مردم درک عمیق‌تری از جایگاه علمی و اجتماعی مراجع تقلید داشته باشند و از آنان انتظار نرود که به سؤالاتی پاسخ دهند که اعتبار و استقلال آن‌ها را مورد حمله قرار می‌دهد. ایجاد فضایی که در آن اندیشمندان و علمای دین بتوانند به دور از فشارهای حزبی و سیاسی، به فعالیت‌های علمی خود ادامه دهند، می‌تواند ضامن بقای اصول اسلامی و حفظ سلامت اجتماعی باشد.

شیخ محمد سبحانی