علامه محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

علامه محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب

نور شریعت ( محلی برای نشر آراء فقهی و اصولی، مباحث درسی و تألیفات علمی)

علامه محقق دکتر سید صائب هاشمی نسب



۲ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۴ ثبت شده است

 

✍️استاد معظم دکتر سید صائب هاشمی نسب «دام ظله»

مقوله "لعن" از جمله مباحث بحث‌برانگیز و حساس در فقه و کلام شیعه است. در حالی که برخی آن را عملی مذموم و مغایر با آموزه‌های اخلاقی دین می‌دانند، جمعی دیگر با استناد به آیات قرآن، روایات معصومین (علیهم‌السلام) و ضرورت تبری از دشمنان خدا، لعن را نه تنها جایز بلکه در مواردی واجب شرعی تلقی می‌کنند. در این میان، مسئله‌ی اساسی، فهم دقیق مفهوم لعن، شرایط و محدودیت‌های اعمال آن و همچنین در نظر گرفتن مقتضیات زمان و مکان است. این نوشتار در پی آن است تا با رویکردی تحلیلی و مستند، به بررسی این موضوع مهم بپردازد.

مفهوم لعن و جایگاه آن در قرآن و حدیث:

واژه "لعن" در لغت به معنای دور کردن، راندن و طرد کردن است و در اصطلاح، به معنای درخواست دور کردن فرد یا گروهی از رحمت و خیر الهی است. قرآن کریم در آیات متعددی به موضوع لعن اشاره کرده است. به عنوان مثال، در سوره بقره آیه 159 می‌فرماید: "إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ" (به درستی کسانی که پنهان می‌کنند دلایل روشن و هدایتی را که ما نازل کردیم، بعد از آنکه آن را برای مردم در کتاب بیان نمودیم، خداوند آنان را لعنت می‌کند و لعنت‌کنندگان نیز آنان را لعنت می‌کنند). این آیه و آیات مشابه، نشان می‌دهند که لعن در مورد کسانی که آیات الهی را کتمان می‌کنند، روا دانسته شده و حتی توسط خداوند متعال و لعنت‌کنندگان مورد تأیید قرار می‌گیرد.

در روایات نیز به اهمیت لعن و تبری از دشمنان خدا و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) تأکید شده است. روایات متعددی در فضیلت لعن بر قاتلان امام حسین (علیه‌السلام) و دیگر ظالمان وجود دارد. همچنین، زیارت عاشورا که یکی از مهم‌ترین زیارت‌های شیعیان است، مملو از عبارات لعن و تبری از دشمنان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است.

لعن اعداء الله: وجوب شرعی و مبانی فقهی:

با توجه به آیات قرآن و روایات معصومین (علیهم‌السلام)، لعن دشمنان خدا و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به عنوان یک وظیفه شرعی مورد تأیید است. فقهای شیعه نیز با استناد به ادله‌ی نقلی و عقلی، بر این موضوع تأکید کرده‌اند. مبانی فقهی وجوب لعن اعداء الله را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

  • تبری از دشمنان خدا: تبری، یعنی بیزاری جستن از دشمنان خدا و دین، یکی از ارکان مهم ایمان است. لعن، یکی از مصادیق تبری است و به مؤمن کمک می‌کند تا از دشمنان خدا دوری گزیند و با آنان همراهی نکند.
  • اظهار بغض نسبت به معصیت: لعن، اظهار نفرت و انزجار از معصیت و گناه است. با لعن کردن کسانی که مرتکب معاصی بزرگ شده‌اند، مؤمن در واقع نفرت خود را از گناه اظهار می‌کند و بدین ترتیب از ترویج آن جلوگیری می‌کند.
  • نصرت دین خدا: لعن دشمنان خدا، نوعی نصرت دین خدا و دفاع از حق است. با لعن کردن کسانی که به دین خدا آسیب رسانده‌اند، مؤمن به دفاع از دین خدا برمی‌خیزد و از گسترش باطل جلوگیری می‌کند.

شرایط و محدودیت‌های لعن: ضرورت آگاهی به مکان و زمان:

در حالی که لعن اعداء الله به عنوان یک وظیفه شرعی مورد تأیید است، اما لازم است که این عمل با رعایت شرایط و محدودیت‌های خاصی انجام شود. مهم‌ترین شرط لعن، آگاهی به مکان و زمان و همچنین در نظر گرفتن دشمنان واقعی شیعه است. در این راستا، باید به نکات زیر توجه داشت:

  • دقت در مصداق یابی: قبل از لعن کردن هر فرد یا گروهی، باید از مصداق بودن آنان برای عنوان "دشمن خدا" اطمینان حاصل کرد. نباید به صرف شنیده‌ها یا تعصبات شخصی، کسی را مورد لعن قرار داد.
  • توجه به مقتضیات زمان: لعن باید با توجه به شرایط زمانی و مکانی انجام شود. در برخی موارد، لعن کردن ممکن است باعث ایجاد فتنه و تفرقه بین مسلمانان شود و در نتیجه، ضرر آن بیشتر از نفعش باشد. در چنین مواردی، باید از لعن کردن خودداری کرد و به روش‌های دیگری برای تبری از دشمنان خدا روی آورد.
  • رعایت آداب اخلاقی: لعن باید با رعایت آداب اخلاقی انجام شود. نباید از الفاظ رکیک و توهین‌آمیز استفاده کرد و باید از تحقیر و تمسخر دیگران پرهیز کرد.
  • هدف‌دار بودن لعن: هدف از لعن، صرفاً ابراز نفرت و خشم نیست، بلکه هدف اصلی، ایجاد بازدارندگی در دیگران و جلوگیری از تکرار اعمال ناشایست است.

دشمنان شیعه: شناخت و مقابله:

در دنیای امروز، دشمنان شیعه با استفاده از روش‌های مختلفی در حال تضعیف و نابودی این مذهب هستند. شناخت این دشمنان و آگاهی از نقشه‌ها و توطئه‌های آنان، برای مقابله با آنان ضروری است. دشمنان شیعه را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:

  • دشمنان آشکار: این دسته از دشمنان، به صورت علنی به دشمنی با شیعه می‌پردازند و از هیچ تلاشی برای تضعیف و نابودی این مذهب فروگذار نمی‌کنند. گروه‌های تروریستی تکفیری و برخی از دولت‌های استکباری، از جمله دشمنان آشکار شیعه هستند.
  • دشمنان پنهان: این دسته از دشمنان، به صورت مخفیانه به دشمنی با شیعه می‌پردازند و تلاش می‌کنند تا با استفاده از روش‌های نرم و جنگ نرم، اعتقادات شیعیان را متزلزل کنند و بین آنان تفرقه ایجاد کنند. رسانه‌های مغرض، شبکه‌های اجتماعی و برخی از افراد نفوذی، از جمله ابزارهای دشمنان پنهان شیعه هستند.

برای مقابله با دشمنان شیعه، لازم است که:

  • وحدت و همدلی بین شیعیان: اولین و مهم‌ترین گام برای مقابله با دشمنان شیعه، ایجاد وحدت و همدلی بین شیعیان است. شیعیان باید اختلافات جزئی را کنار بگذارند و در برابر دشمنان مشترک متحد شوند.
  • افزایش آگاهی: شیعیان باید آگاهی خود را نسبت به نقشه‌ها و توطئه‌های دشمنان افزایش دهند. برای این منظور، باید از منابع معتبر و موثق استفاده کرد و از انتشار اخبار کذب و شایعات خودداری کرد.
  • تقویت اعتقادات: شیعیان باید اعتقادات خود را تقویت کنند و در برابر شبهات و هجمه‌های دشمنان ایستادگی کنند. برای این منظور، باید به مطالعه کتب دینی و شرکت در مجالس مذهبی اهتمام ورزید.
  • دفاع از حقوق شیعیان: شیعیان باید از حقوق خود در برابر ظلم و ستم دفاع کنند و اجازه ندهند که دشمنان به آنان آسیب برسانند.

نتیجه‌گیری:

لعن اعداء الله، یک وظیفه شرعی است که بر اساس آیات قرآن و روایات معصومین (علیهم‌السلام) بر عهده مسلمانان گذاشته شده است. با این حال، این وظیفه باید با رعایت شرایط و محدودیت‌های خاصی انجام شود. آگاهی به مکان و زمان، دقت در مصداق‌یابی، رعایت آداب اخلاقی و هدف‌دار بودن لعن، از جمله مهم‌ترین شرایط و محدودیت‌های لعن هستند. در دنیای امروز، شناخت دشمنان شیعه و مقابله با آنان، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. وحدت و همدلی بین شیعیان، افزایش آگاهی، تقویت اعتقادات و دفاع از حقوق شیعیان، از جمله راه‌های مقابله با دشمنان شیعه هستند. با رعایت این نکات، می‌توان از لعن به عنوان یک ابزار مؤثر برای دفاع از دین خدا و مقابله با دشمنان اسلام استفاده کرد.

شیخ محمد سبحانی

استدلال بر شمول قواعد لاضرر و لاحرج در علم اصول:
به باور ما، مبنای اصلی استدلال بر گنجاندن قواعد لاضرر و لاحرج در علم اصول، نقش و کارکرد این قواعد در فرآیند استنباط احکام شرعی کلی است. اگر مفاد قاعده لاضرر را نفی حکم ضرری و مفاد قاعده لاحرج را نفی حکم حرجی بدانیم (که به نظر ما، این برداشت صحیح و مستند است)، در این صورت، این دو قاعده در مقام اقامه حجت بر حکم شرعی کلی، نقش‌آفرینی می‌کنند. به عبارت دیگر، مجتهد در مقام استنباط حکمی کلی، می‌بایست اطمینان حاصل کند که آن حکم، منجر به ضرر یا حرج بر مکلفین نخواهد شد. در غیر این صورت، حکم مزبور با استناد به قاعده لاضرر و لاحرج، قابل نفی خواهد بود.

 

تشریح استدلال فوق:
1.  نقش قواعد لاضرر و لاحرج در تقیید ادله شرعی:  قواعد لاضرر و لاحرج، به مثابه قیودی عام و دائمی بر ادله شرعی (اعم از آیات، روایات و اجماع) عمل می‌کنند. به این معنا که هر دلیلی که ظاهراً حکمی را اثبات می‌کند، در صورت تعارض با قاعده لاضرر یا لاحرج، مورد تقیید قرار گرفته و از اطلاق خود خارج می‌شود. برای مثال، اگر دلیلی شرعی بر وجوب عملی دلالت کند، اما انجام آن عمل مستلزم ضرر غیرقابل تحمل برای مکلف باشد، وجوب مزبور با استناد به قاعده لاضرر، ساقط خواهد شد. این نقش تقییدی، نشان‌دهنده جایگاه رفیع این دو قاعده در استنباط احکام کلی است.
2.  عدم امکان تفکیک قواعد لاضرر و لاحرج از مباحث اصولی:  نظر به نقش حیاتی قواعد لاضرر و لاحرج در استنباط احکام شرعی کلی، تفکیک این قواعد از مباحث اصولی، به معنای نادیده انگاشتن بخش مهمی از فرآیند استنباط است. علم اصول، به مثابه ابزاری برای استنباط احکام شرعی عمل می‌کند و قواعد لاضرر و لاحرج، به عنوان بخشی از این ابزار، نقشی اساسی در تعیین حدود و ثغور احکام شرعی ایفا می‌کنند. بنابراین، طرح مباحث مربوط به این قواعد در خارج از دایره علم اصول، منطقی به نظر نمی‌رسد.

 

نقد دیدگاه مخالف (ضرورت وحدت ثبوتیه در قاعده اصولی):
برخی از فقها و اصولیین، معتقدند که قاعده اصولی باید وحدت ثبوتیه داشته باشد، در حالی که قاعده لاضرر، عنوانی مشیر به تقید هر جعلی به عدم ضرر است و لذا، از وحدت ثبوتیه برخوردار نیست. به عبارت دیگر، این دسته از صاحب‌نظران، معتقدند که قاعده اصولی باید ناظر به یک مفهوم واحد و مشخص باشد، در حالی که قاعده لاضرر، ناظر به انواع مختلفی از ضرر است و لذا، نمی‌توان آن را به عنوان یک قاعده اصولی پذیرفت.

نقد این دیدگاه:
به نظر ما، اشتراط وحدت ثبوتیه در قاعده اصولی، امری غیرضروری و فاقد مبنای محکم است. برای آنکه یک قاعده، در زمره قواعد اصولی قرار گیرد، کفایت می‌کند که وحدت اثباتیه داشته باشد. وحدت اثباتیه به این معناست که قاعده مزبور، در مقام اثبات و استدلال، یک نقش و کارکرد واحد داشته باشد، هرچند که مصادیق آن متنوع و متعدد باشد. قاعده لاضرر، با آنکه مصادیق متعددی از ضرر را شامل می‌شود، اما در مقام اثبات، یک نقش واحد ایفا می‌کند و آن، نفی حکم ضرری است. بنابراین، عدم وجود وحدت ثبوتیه در قاعده لاضرر، نمی‌تواند دلیلی بر خروج آن از دایره علم اصول باشد.

 

نقد دیدگاه مخالف (قواعد لاضرر و لاحرج به مثابه شرایط عامه تکلیف):
برخی دیگر از فقهاء و اصولیین، قواعد لاضرر و لاحرج را به مثابه شرایط عامه تکلیف (مانند بلوغ و عقل) تلقی می‌کنند و معتقدند که بحث پیرامون شرایط عامه تکلیف، ارتباطی به علم اصول ندارد. بر این اساس، این دسته از صاحب‌نظران، بر این باورند که قواعد لاضرر و لاحرج نیز از حیطه مباحث علم اصول خارج هستند.

نقد این دیدگاه:
این استدلال نیز به نظر ما، قابل مناقشه است. اگر بحث پیرامون شرایط عامه تکلیف، نیازمند استدلال و تبیین باشد (که قطعاً چنین است)، هیچ دلیلی وجود ندارد که این بحث، از زمره مباحث علم اصول خارج شود. علم اصول، به دنبال ارائه قواعد و ضوابطی است که به استنباط احکام شرعی کمک کنند و بحث پیرامون شرایط عامه تکلیف نیز، به طور مستقیم بر نحوه استنباط احکام شرعی و تعیین دایره شمول آنها مؤثر است. به عنوان مثال، اگر در مورد شرطیت عقل در تکلیف، اختلاف‌نظری وجود داشته باشد و نیاز به استدلال و تبیین باشد، این بحث قطعاً جزء مباحث علم اصول خواهد بود. به همین ترتیب، اگر در مورد دامنه شمول قواعد لاضرر و لاحرج و ارتباط آنها با سایر ادله شرعی، اختلاف‌نظری وجود داشته باشد و نیاز به استدلال و تبیین باشد، این بحث نیز باید جزء مباحث علم اصول تلقی شود.


نتیجه‌گیری:
با توجه به استدلال‌های ارائه شده، به این نتیجه می‌رسیم که قواعد لاضرر و لاحرج، نه تنها قواعدی فقهی نیستند، بلکه جزء مسائل علم اصول به شمار می‌آیند و بحث پیرامون آنها، بحثی استطرادی و فرعی نبوده، بلکه ضروری و بنیادین است. نقش کلیدی این دو قاعده در فرآیند استنباط احکام شرعی کلی، عدم امکان تفکیک آنها از مباحث اصولی و نیاز به استدلال و تبیین در مورد دامنه شمول آنها، همگی گواه بر این مدعا هستند. امیدواریم با ارائه این استدلال‌ها، گامی در جهت تبیین هرچه بیشتر جایگاه قواعد لاضرر و لاحرج در منظومه دانش فقه و اصول برداشته باشیم.

 

📚 تقریرات درس خارج اصول (لاضرر) استاد معظم سید صائب هاشمی نسب «دام ظله»

شیخ محمد سبحانی